قمر آمد ز لای پنجره در بسترم امشب
به رویش می گذارم بوس و لذت میبرم امشب
زند چاک از حسادت همچو گل پیراهن خود را
اگرداند هوو آمد برویش همسرم امشب
عروس دلفریب ماه از بس دوستم دارد
بدست خود کند خلعت ز نورش در برم امشب
زبس خوش است و شنگول است ومقبول است سیمن بر
ز سر تا پا شوم چشم وبرویشش بنگرم امشب
سهیل و زهره وناهیدو پروین ذحل سویی
مه زیبا عروس شوخ شنگ دلبرم امشب
زنم از ناز و نوزو قهرو غیض وعشوه میکاهد
اگر بیند که ناز دیگری را می خرم امشب
بریزد از بصر اشک و رود تا خانه بابا
اگر بیند که ماه آسمان راشوهرم امشب
شهنشاهی و خوش بختی و خوش وقتی و میشاید
که مه از نور زیبایش بسر زد افسرم امشب
مه ام در بر شبم انور منور افسرم برسر
چراخود را به از هر نیک بختی نشمرم امشب
من یک لا قبای پاپتی و این همه دولت
هزاران شکر باید از خدای داورم امشب
چه حاجت تا که گویم وصف شیرین کامی خود را
بود پیدا ز شعر شهد تر از شکرم امشب
چنان شادم که گر سوزد ز سر تا پا چو پروانه
به وجد و رقص بر می خیزد همی خاکسترم امشب
سزد گر پیروی زاهد زند بر ساغرم بوسه
شراب ناب میریزد قمر در ساغرم امشب